امین آباد بیا تو

سلام دوستان نزدیک ظهرتون بخیر امروز یه روز کاری دیگه هستش با این دیونه های امین آبادی خیلی سخته که آدم سرو کله بزنه همکارای من دیگه ماشاا... نوبرشونو آوردن فقط دل گرمیم اینه که آقامون مهندس و میگم فرمودند که اگه بچه دار شدی  نمی زاره برم سرکار منم همش فیلم می آم با التماس میگم تو روخدا بذار که اگه فردای روزگار پول خواستم نداش بگم تونگذاشتی من برم سرکار

تازه وارد

سلام دوستان داستان ورود من به وبلاگ

من تازه از آقامون اجازه گرفتم که وارد وبلاگ بشم  خیلی وقت بود که ازش اجازه می گرفتم که برم بعد آخرش از دستم عصبانی شد  گفت برو ببینم تو من و ول می کنی خلاصه به کمک همکارام اومد اینجا